یسنایسنا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

عشقم یسنا

دختر عزیزم

دخترم تویی که به خونه ما رنگ و بو خواهی دادی تویی که باعث آرامش بابات خواهی شد تویی که باعث دل گرمی مامان خواهی شد تویی که باعث شادی بابات خواهی شد تویی که همدم و همراز مامان خواهی شد تویی که با خنده هات خستگی را از تن مامان و  بابات در خواهی کرد تو وجود تو چیزی هست که به یه مامان خسته اونقدر انرژی میده که با همه خستگیش بیاد و باهات بازی کنه دخترم اینارو گفتم که بدونی چقدر وجودت با ارزشه و چقدر  رنگ و بوی زندگی ما رو عوض خواهی کرد من و بابا هرکاری را برات می کنیم تا به بهترینها برسی و هیچ دغدغه ای تو زندگیت جز رضایت خدا و خدمت به خلق خدا نباشه     دخترم ان شالله که یه دختر خوب و شایسته باشی...
2 آبان 1392

اشک مادر

پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه می‌کنی؟ مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمی‌دانم عزیزم، نمی‌دانم! پسرک نزد پدرش رفت و گفت: چرا مامان همیشه گریه می‌کند؟ او چه می‌خواهد؟ پدرش تنها پاسخی که به ذهنش رسید این بود: همه‌ی زن‌ها گریه می‌کنند بی هیچ دلیلی! پسرک از اینکه زن‌ها خیلی راحت به گریه می‌افتند، متعجب بود. یک بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می‌کند؛ از خدا پرسید: خدایا چرا زن‌ها این همه گریه می‌کنند؟ خدا جواب داد: من زن را به شکل ویژه‌ای آفریده‌ام؛ به شانه‌های او قدرتی دادم تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند. به بدنش قدرتی داده‌ام ت...
19 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشقم یسنا می باشد