یسنایسنا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

عشقم یسنا

مادر

مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود. وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می کنی؟ دختر گفت: می خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی.وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت: می خواهی تو را برسانم؟ دختر گفت: نه، تا قبر مادرم راهی نیست! مرد دیگرنمی توانست چیزی بگوید٬ بغض گلویش را گرف...
10 شهريور 1393

مزاحم :D

سلام ب دوستام خواننده ها و بینندگان وبلاگم جونم واستون بگهههههههههه!!! دیروز خالم و نازمدش رفتن بیرون حالا ب منو مامان هم ی تارف الکی زدن حالا مامانمم کرکمکییییییییییییییی سریع قبول کرد و منو مامانم مزاحم شدیمو باهاشون رفتیم جنگل منو مامان منتطریم تا خاله و نامزدش بیان دنبالمون ...
10 شهريور 1393

:-*

سلام ب دوست جونیای یسنا خوبین عزیزان چن وخ پیش واس یسنا خانه سازی خریدم خیلی با اون خوب بازی میکنه آخه رنگی رنگیه نمیدونه کدومو برداره اینو میگیره میبینه اون یکی خوش رنگ تره اونو میگیره، میبینه اون یکی خوش رنگتره باز اونو میگیره دوس داره همه رو باهم بگیره دستش ولی تو دستش جا نمیشه یه حیغ بنفشم میذنه   چن وخ پیش ک هوا خیلی گرم شده بود یسنا هم از شدت گرما بدنش کلا زخم شده بود حتی کولر هم جواب نمیداد ما هم یسنارو بردیم دریا آب تنی من اول فکر میکردم اک بره تو آب از ترس گریه میکنه ولی نه خیلی هم خوشحال میشه اونایی ک تو دریا بودن خودشونو ک میندازن تو آب یسنا قش میره از خنده ...
8 شهريور 1393

دندون چهارم یسنا

سلام دوستان خوبین؟ خسته نباشید فداتون بشم یسنا دندون چهارمشم در اومده فک بالا سمت راست دخترم حالا چهار تا دندون داره دوتا فک پایین دو تا هم فک بالا حالا جالب اینجاس ک فک پایین یکی سمت راست یکی سمت چپ ولی فک بالا دوتاشم سمت راسته   ...
7 شهريور 1393

خوش تیپووووووووووووووووووووو :D

سلام برو بچ در چ حالید؟ ببینم کسی این کوچولو رو میشناسه؟ ژستاشو حال کنید درسته عکس های بالایی تکراری بود ولی هر کدوم زیبایی خواص خودشو داشت     راستی تازگیام از سرکول آدم میره بالا ازمون آویزون میشه بعد وامیسته به کمک مبل و پشتی هم راه میره جیگره خودم ...
2 شهريور 1393

بازم پیشرفت

بازم پیشرفت یسنا جونم 1. دخترم میگه مادر بزرگ(مامان من) و مادر بزرگ ب زبون ما میشه ماما مامانمم کلی زوووووووووووووووووووووق میکنه 2. بوس هوایی میفرسه نفسم 3. دستمالو میذاری جلو دماغش فین میکنه 4. قربونش برم با انگشتای کوچیکش کلاغ پر گنجشک پر بازی میکنه خدایا ب خاطر همچین هدیه ی بزرگی ک بهمون دادی هزاران شکرت   ...
29 مرداد 1393

:|

قربون اون لبای خوشگلت برم دخترم وقتی رو صورتش آب میپاشیم قیافش این جوری میشه وقتی داره ماست میخوره میره تو طرف ترو خدا دستاشو ببین داره قاشقو تو دهنش نگه میداره از الان با ما دعوا میکنه که بدین گوشیتونو ب من ک میخوام بازی کنم قربون انگشتای کوچولوت برم داری رو صفحه میکشی و بازی میکنی این بزرگ بشه چی میشه راسی !!! نکته عکس رو گرفتین؟! ...
29 مرداد 1393

پیشرفت & عکس های متفرقه

سلام جیگراااااااااااااا خوبین؟ ی خبر خووووووووووووووووووب حد اقل واس من ک خوبه یسنا میگه مامان ولی نصفه میگه مامان ب زبون ما "نَنَ" میشه یسنام هر وقت گشنش میشه میگه ننننننننننننننَ یا هر وقت بی تاب میشه میگه نننننننننننننننننننَ قربونش برم دختر نازم   تازگی یسنا میخواد حرف بزنه کلمات عجیب و غریب زیادی میگه که غیر از خودش کس دیگه ای نمیفهمه وقتی هم سخت مشغول بازی میشه کلمه ای بین س و ش رو زیاد میگه   داره با پارچه لباس خالش بازی میکنه داله کثیفش میکنه     ...
23 مرداد 1393

یسنا با لباس سنتی

سلام به همه بینندگان و خانندگان وب یسنا جون امیدوارم ک خوب باشین چن روز پیش رفتیم عروسی و رسم ما اینه ک وقتی میریم ک عروسو بیاریم خونه داماد، خانواده داماد لباس سنتی بپوشن از کوچیک کرفته تا بزرگ... یسنا هنوز لباس سنتیمونو نداره ولی اون روز واس یکی رو گرفتمو تن یسنا کردم قربون دخترم برم خیلی هم بش میاد به قول باباش دخترش خانومی میشه واس خودش   مامان بزرگ لباسم بم میااااااااااااااد؟! اینجام داره با سکه های لباس ور میره تا سکه های اون لباسو نکنه از تنش در آووردم بعدش افتاد ب جون سکه های لباس من وقتی از عروسی اومدم دیدم لباسم کثیف شده خواستم بشورمش حالا چون نمیشه این جنس لباسو ت...
21 مرداد 1393

پیشرفت

سلام ب برو بچ خوبین دوستای عزیز خوشین و سلامتین دماغتون چاقهههههههههههههههههههههههه خداروشکر امروز اودم درباره پیشرفت های یسنا بنویسم - لیوان یا کاسه رو میگیره دستشو خودش آب میخوره - لباس خونه و بیرونو تشخیص میده و هر کی لباس بیرون تنش باشه گریه میکنه - با رورک راه میره ولی اگ ب نفعش باشه   وقتی میذاریش وسط حیاط ی راست میره سمت شیر آب  - بهونه گیر شده خیلی   همش میگه منو نشونید   منو ایستاده نگه دارید - وقتی نشسته باشه و رو پاش بالش بذاری بعد از کمی بازی رو بالش میخوابه - لپاتو باد کنی و صورتتو بگیری جلوش میزنه رو صورتتو باد لپاتو خالی میکنه و غش میره...
17 مرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشقم یسنا می باشد