یسنایسنا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

عشقم یسنا

یسنا خانوم

سلام بچه ها وقتتون بخیر ببخشید ی مدتی نبودم شرمنده همگی خاله یسنا دخترمو شوهر داد رفت ولی هنو معلوم نی شوهرش کیه کلاه منو در آوورد گذاشت سر یسنا اینجام داره مثلا از دادش بزرگای شوهرش رو میگیره ای وای بی ادب میگه نمیخوام رو بگیرم وای خاک تو سرم آبرومو بردی دختر بد ...
2 تير 1393

یسنای دندونی

خبر خبر خبررررررررررررررررررررررررررر یسنا جونم دندون دارههههههههههههههههههههههه اونم دو تاااااااااااااااااااااااااااااا تو ردیف پایین تو عکس زیاد مشخص نمیشه ولی اگ خیلی دقت کنی مشخص میشه ...
29 خرداد 1393

آهای خبر خبر!!!

سلااااااااااااااااااامممممممم دوستان اومدم با ی خبر خووووووووووووووووووووووووووووووووب اگ گفتین چ خبریییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! هر کی حدس بزنه و حدسش درست باشه ی بوس آبدار بهش میدم فردا آپ جدید درباره دخترم و خبر جدید رو میدم
11 خرداد 1393

یسنای چمدانی

سلام به برو بچ خوفین دوستان؟ دایی یسنا دیروز یسنارو گذاشته بود تو چمدان و داشت این ور و اون ور میبرد اونم با زیپ بسته اون شیطونم اصلا ترس از تاریکی حالیش نمیشه تو چمدان داشت صدای خندش میومد در چمدان رو باز کردم دیدم با همه بند و بساطش اون تو گرفته خوابیده بعد خالش جمدان رو گرفت حالا الان ندو با چمدان کی بدو ارباب کوچولوی منم خیلی ریلکس داخل چمدان خوابیده ...
31 ارديبهشت 1393

رنگا و رنگ ، از همه رنگ

یسنا تو بستنی سرا داره با تعجب همه جارو نگاه میکنه چون کلا همه جای بستنی سرا آینست هر جارو میبینه خودشو میبینه نمیدونه چیکار کنه حتما تو دلش میگه یسنا اینجا ، یسنا اونجا ، یسنا همه جا وقتی بستنی رو آووردن جلومون اصلا نشد نگهش داشت حمله میکنه ما هم سریع سریع بستنیمونو خوردیم و اومدیم بیرون   وقتی میخوابه تازگیا با ژست میخوابه (پاهاش) منم یه گل دادم تا ژستش کامل بشه   رفتیم خونه عموم یسنا رو بردم تو باغچشون یسنا زیر درخت انار حالا یسنا بالای درخت انا   یسنا لای گلا یسنای هندونه فروش هندونه دارم هندونه های شیرین دارم هندونه به شرط یه تار کا...
30 ارديبهشت 1393

آتلیه خانگی مامان و خاله :D

دیروز عصر مامان و خالم شیطونیشون گل کرد ببین چ بلایی به سرم آووردن واس خودشون آتلیه خانگی باز کردن منم شدم مدلشون           حالا ک به این چند تا عکس قانع نمیشن کههههههههههههههههه میخواتن یه بلای دیگه هم سرم بیارن که مادر بزرگم دعواشون کرد     آدم اینقدر کرمکییییییییییییییییی ...
27 ارديبهشت 1393

lady gentleman

سلام به برو بچ خوفین؟ خوشین؟ سلامتییییییییییییییییییییین؟ این آپو از روی بیکاری گذاشتم حوصلم بد جور سر رفته بود در حد المپیک     کاکائو میخولممممممممم   ای جوووووووووووووووووووونم دختر گلممممممممممممم فدات بشم مننننننننننننن   خدا شکرت ک دخترم روز ب روز بزرگتر میشه خدایا ممنونتم ...
27 ارديبهشت 1393

بازیگوشیه یسنا

یه روز عصر میخواستم از اولین نیش پشه رو صورت دخترم عکس بندازم همش میزد ب دستم و عکسم خراب میکرد و خودش کلی میخندید اینجا دستمو گرفت که گوشیو بکنه تو دهنش بالاخره منم عکسو انداختم زیر چشم راستشو پشه نیش زده بیچاره یه شب قبلش همون شبی که باباش میخواست برگرده بره تهران کللللللللللللی گریه کرد ما نمیدونستیم چرا کره میکنه از روی ناچاری با شربت خواب خوابوندیمش صبح هم که بیدار شد دیدم زیر چشمشو پشه نیش زده و همون لحظه به باباش زنگیدم تا نگران نشه ...
24 ارديبهشت 1393

پنج روزی که خونه مادر بزرگ بودم

وقتی حوصلش سر میرفت کلاهمو (آناق) میدادم دستش تا باهاش بازی کنه چون کلاهم رنگش قرمز بود باهاش خوب بازی میکرد (حتما بیشتر دوستان میگن کلاه یا آناق که اصطلاح ترکمنیه چیه؟! آناق چیزیه که زنای ازذواج کردمون میذارن سرشون تا مشخص بشه که ازدواج کردن) وقتی ببعیشو میذارم کنارش برمیگرده و گوششو میخوره ترو خدا ببینید بالش خودش کجاست؟ حالا سرش رو تشک کیه؟! پتوشو ببین کجا انداخته شیطونم دخترم با لباس نخیه راحتی خیلی راحت و آروم گرفته خوابیده آخه اون روز هوا خیلی خیلی گرم شده بود ...
24 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشقم یسنا می باشد